English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8434 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liquidated damages U خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unliquidated damages U خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
precedence U قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
break clause U عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
To make good a damaged. U خسارتی راجبران کردن
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
flop U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
mflops U اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
his fate is sealed U سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
knight hospitaller U کسیک که درسلکهای راهبهای نظامی که درسال .....گردیده درامده باشد
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
continuation clause U مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
font da/mover U یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
dealing arrangments U نحوه توزیع
procedure U نحوه عمل
usages U نحوه استعمال
delivery terms U نحوه تحویل
usage U نحوه استعمال
operations U نحوه استفاده ازدستگاهها
ratings U نحوه عملکرد مجاز
syntax checker U مقابله نحوه گری
line of duty U نحوه انجام وفیفه
rating U نحوه عملکرد مجاز
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
performances U نحوه کار کسی یا چیزی
performance U نحوه کار کسی یا چیزی
relationships U نحوه اتصال دو چیز مشابه
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
relationship U نحوه اتصال دو چیز مشابه
functional U مربوط به نحوه کار چیزی
scenarios U طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
computations U محاسبه
slide rule U خط کش محاسبه
slide rules U خط کش محاسبه
calculation U محاسبه
computing U محاسبه
computation U محاسبه
prediction U محاسبه
predictions U محاسبه
analysis U محاسبه
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
instruct U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
demonstrating U نشان دادن نحوه کار چیزی
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
cookbooks U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
demonstrates U نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrate U نشان دادن نحوه کار چیزی
cookbook U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
instructs U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructing U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructed U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
demonstrated U نشان دادن نحوه کار چیزی
computation U نتیجه محاسبه
dyscalculia U محاسبه پریشی
engineer's scale U خط کش محاسبه مهندسی
accounting price U قیمت محاسبه
double counting U محاسبه مضاعف
design load U بارمبنای محاسبه
designs U طرح و محاسبه
computational U مربوط به یک محاسبه
cam calculation U محاسبه کرو
calk U محاسبه کردن
calculation sheet U برگ محاسبه
calculating machine U ماشین محاسبه
calculating factor U ضریب محاسبه
calculated field U فیلد محاسبه
miscalculation U محاسبه اشتباه
account U محاسبه نمودن
arithmetic unit U واحد محاسبه
computes U محاسبه کردن
computed U محاسبه کردن
computational U اشتباه در محاسبه
computable U محاسبه پذیر
computability U قابلیت محاسبه
design U طرح و محاسبه
miscalculations U محاسبه اشتباه
computations U نتیجه محاسبه
compute U محاسبه کردن
predicted U محاسبه شده
approximation U محاسبه ملایم
approximations U محاسبه ملایم
nautical slide rule U خط کش محاسبه دریایی
recalculation U تجدید محاسبه
uncomputable U محاسبه ناپذیر
unit of account U واحد محاسبه
manual U کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
demonstrations U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstration U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
schematic U نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
demo U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
consumer research U تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
integral calculus U محاسبه انتگرال [ریاضی]
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
natural recalculation U محاسبه مجدد طبیعی
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
computed price U قیمت محاسبه شده
automatic recalculation U محاسبه مجدد خودکار
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
recalculation method U روش محاسبه عدد
ration factor U ضریب محاسبه جیره
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
calculated altitude U ارتفاع محاسبه شده
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
predicted U از قبل محاسبه شده
computable function U تابع محاسبه پذیر
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
load adjuster U خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
computations U نتیجه شمارش محاسبه
tallies U محاسبه چوب خط زدن
computing U سرعت محاسبه یک کامپیوتر
tallied U محاسبه چوب خط زدن
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
tallying U محاسبه چوب خط زدن
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
incomputable U غیر قابل محاسبه
tally U محاسبه چوب خط زدن
computation U نتیجه شمارش محاسبه
manual U کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
map U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
maps U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
MAPI U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
package U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
packaged U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
packages U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
algorithm U محاسبه عددی حساب رقومی
measure U روش محاسبه اندازه یا کمیت
algorithms U محاسبه عددی حساب رقومی
boxes U مربع روی ورقه محاسبه
box U مربع روی ورقه محاسبه
computable U آنچه قابل محاسبه است
ration cycle U سیکل محاسبه جیره 42ساعته
computer generations U روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
basis of freight U پایه محاسبه هزینه حمل
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
computed U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
strategically <adv.> U طرح ریزی [محاسبه] شده
compute U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
design for flexture and shear U طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
Recent search history Forum search
2New Format
2مهرآسا
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1محمد حسین صحرائی
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
2credit score
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1A simple approach is to project forward each calculated voltage in the direction of its trend.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com